پرهیز از اختلاف

ساخت وبلاگ

چندین سوال اساسی
براستی نیت اصلی در عمل به وظیفه شرعی مبارزه با جریان تکفیر و انحرافات مربوطه چیست؟

نیت اساسی در برقراری اتحاد میان آحاد علما و بزرگان قبائل چیست؟


برایتان این را شرح می دهم که برخی مسائل خوب وجود دارند که افراد دارای نیات متفاوت بر آن توافق حاصل می کنند برای دو سوال بالا باید گفت:نیت اصلی اندیشمندان اسلامی جمهوری اسلامی ایران به محوریت ولی فقیه اساساً چیزی به جز حمایت از مستضعفین،جلوگیری از تحریف اسلام و مقدسات و تمامی مسائلی که در حیطه مسلمانی قرار دارند نیست،بدیهی است احترام به سایر ادیان الهی و تمامی انسان ها در حیطه مسلمانی است.با این منطق صریح و آشکار تردیدی در حسن نیت نیست و مساله اساسی پرداختن به نقاط ضعف در هنگام جامه عمل پوشانیدن بدین نیت هاست.افراد زیادی در جهت مبارزه با جریان تکفیر بر آمده اند که در تحقیقات معلوم می گردد این افراد از این چند دسته خارج نیستند:1- اندیشمندان اسلامی به محوریت ولایت فقیه.2-اندیشمندان اسلامی در اتحاد با ولایت فقیه.3-اقوام و قبیله ها و مردمان بر اساس منافع ملی و قومی-دینی.4-سیاستمداران به جهت منافع سیاسی و....بنابراین همواره افراد با دیدگاه های مختلف با هم بر سر منافع مشترک متحد می گردند و زمانی که پیروزی حاصل شود اندیشمندان اسلامی در جهت حفاظت از اسلام و مستضعفین،اقوام و قومیت ها در جهت رسیدن به منافع قبیله ای-عقیده ای و سیاستمداران در جهت رسیدن به منافع سیاسی و.... گام بر می دارند که این خود سبب می گردد یک رقابت در عین رفاقت پدید آید که در حالت طبیعی مشکلات خاص خود را در پی دارد و چه بسا رقابت در امنیت و سلامت فکر و اندیشه نتیجه مطلوب را خواهد داشت،پس از این مقدمه به متن اصلی بحث نزدیک می شویم که مسائل پس از مبارزه را در بر می گیرند نمونه تاریخی از آن را در انقلاب اسلامی ایران مشاهده می کنیم،افراد و گروههایی با اندیشه های متفاوت با اکثریت معتقد به اندیشه های حضرت امام خمینی(ره) با نیت ایجاد انقلاب در ایران متحد شدند و با توجه به اینکه اکثر انقلابیون امام خمینی(ره) را اسوه و الگو می دانستند این انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) به پیروزی رسید و حکومت جمهوری اسلامی را به جهان معرفی نمود تا افراد و گروه ها پس از مبارزه در یک گفتمان امن با اندیشه سالم در صدد حل گره ها و تعارضات برآیند،اما مساله ای که آن زمان رخ می داد لجاجت و سرکشی عده ای که مرتبط با عوامل خارجی بودند بود و همانگونه که در سیاست امریکا یک جریان چپ و مخالف وجود دارد همین را در داخل کشور مدل کردند تا همواره عده ای با ماهیت مخالف نظام فعالیت سیاسی داشته باشند و به جرات باید گفت هیچگاه جریان مخالف سرکوب نشد بلکه اکثریت جامعه اسلامی تضاد این جریان را مهار ساخت حال وقتی گفتمانی برای تعامل با جریان استکبار شکل می گیرد بدیهی است پدیده ای جدید به وقوع پیوسته که بایستی درست رصد گردد و اطلاعات درست برداشت شود و بواسطه اطلاعات نادرست یا تکمیل نشده اقدام اشتباه رخ ندهد،به همین سبب لازم است مسیر کلی این جریان شناسایی گردد و برای همه اندیشمندان مشخص شود تا در این گفتمان داد و ستدها محرز گردند:مطابق اندیشه حضرت امام خمینی(ره) جریان چپ برگرفته از جریان چپ امریکایی است و خطرات آن مشهود است،حال که مدت ها از فعالیت این جریان به شکل پنهانی در جامعه گذشته باید پذیرفت این جریان تاکنون عده زیادی را با فریب یا تطمیع و...به خود جذب نموده است و حتی عناصری در بدنه دولت و نظام داشته و دارد،که فسادهای مالی،کارشکنی،بعضاً ساختارشکنی و...این را نشان می دهند،اما تمام این مسئله این نبود و مسئله اساسی این است که وقتی عناصری اینگونه هرچند محدود در یک مملکت روزگار بسر می برند حتماً امکانات و افرادی را جذب می کنند و با وجود دموکراسی اندیشه خود را هرچند پنهان اعلام می کنند و از همه آسیب رسان تر اینکه در حاشیه اشکالات و ناکارامدی ها و نارسایی ها برای خود پناهگاه امنی فراهم می کنند  و آنان  به عنوان عناصر آسیب زا در حاشیه به حال خود رها می شوند همین مساله سبب می گردد نوعی دوگانگی مهندسی شده پیش آید که افرادی با عقده های درونی و در ارتباط نسبتاً خوب با آسیب های اجتماع و.... که در ضدیت با نظام هستند را به هم متصل می کند،همین ها یاس و نا امیدی را در جامعه رواج می دهند و گاهی هم می شود که به ناحق گرفتار شده باشند،گاهی قصد بازگشت دارند و آثار و پیامدهای آسیب ها مانع بازگشت است،جوانی را در نظر بگیرید که از ابتدا روزگار خوشی نداشته و بواسطه شرایط نامطلوب این حاشیه را در یتیمی و فشارهای روحی مشاهده کرده و بعد به ناحق گرفتار شده و ما همین را بررسی می کنیم و این نمونه ای خوب و قابل آسیب شناسی برای اندیشمندان معتقد که  با نیت درست در صدد رفع مشکلات جامعه هستند می باشد:افرادی که در کودکی پدر یا مادر از دست می دهند با نوعی خلاء و کمبود شدید عاطفی مواجه می گردند،همچنین طبق مسائل ژنتیکی افراد کم سن و سال که پدر مسن از دست داده اند بیشتر در معرض آسیب قرار دارند بنابراین این خود مشکلی اساسی است که با تفقد،دلجویی و تقویت اطرافیان و بزرگان با اندیشه درست قابل حل است،و در خانواده هایی که چنین روندی طی نشود مشکلاتی را در پی خواهد داشت که فرد بواسطه پوشش خلاء عاطفی به تکاپو می افتد و در پناه حق تعالی قرار می گیرد ولی در مواردی ممکن است بواسطه فریب یا اغراض سوء به آسیب های اجتماعی مبتلا شود،در مواردی دختران با سن کم در اینگونه خانواده ها در ازدواجی نا متعارف قرار می گیرند و حتی خودشان در آسیب عاطفی این موضوع را درک نمی کنند و پس از مدتی مبتلا به یک آسیب مضاعف می گردند،از همه این ها مهمتر اغراض و سوء استفاده های برخی در اجتماع می باشد که فرصت حل مشکلات را می گیرد و همانگونه که ذکر شد آسیب هایی بواسطه لجاجت و سرخوردگی افرادی را به یک حاشیه می کشاند که شاید تا مدت ها خودشان هم دست اندر کاران این توطئه را نشناسند،به هر دلیل یکی از آسیب هایی که افراد دارای خلاء عاطفی را به چالش می کشاند مواجه با اینگونه عناصر است که برای رفع مشکلات آنان باید چاره ای دیگر جست اما از آنجایی که دشمنان برای دسیسه خواب را بر خود حرام کرده اند  یک ترفند و اندیشه شوم را در جامعه رواج می دهند که مفهوم کلی آن شناسایی و پوشش دادن خلاء عاطفی افراد با آسیب های اعتیاد و ضدیت با اجتماع می باشد،تا جایی که سال ها قبل افراد آسیب پذیر را شناسایی کردند و در صدد جذب و ایجاد آسیب در آنان بر آمدند و تمامی این شواهد نشان می دهند اگر می خواهیم یک جامعه سالم داشته باشیم بایستی به فکر اصلاح و تقویت این بخش از اجتماع باشیم تا بعد از آن اصلاح در اجتماع با درایت و هوشمندی ایجاد گردد،حال که خوب تحقیق می کنیم متوجه می شویم دشمن از غفلت ما سوء استفاده کرده،تا بیشتر شعار اصلاحات را کسانی سر دهند که گرایش به چپ افراطی دارند و یا افرادی روشنفکر اصلاحات را در گرو ضدیت با مفاهیم انقلاب بپندارند و از این قبیل.اما به راستی در این زمانه که جریان استکبار به شکل حرفه ای جریان تکفیر و ساختار شکن را مدیریت می کند آیا وقت آن نرسیده که یک انقلاب سیاسی ایجاد کنیم و مفاهیم اصلاحات در جامعه در کنار اصولگرایی را به شیوه اسلامی و نه امریکایی یا رضا خانی به جامعه عرضه کنیم تا بواسطه رقابت سالم اصلاحات و اصولگرایی و از این قبیل ساختار جامعه را نو سازی و روابط اجتماعی را تحکیم بخشیم که این می طلبد به این باور برسیم که مدیریت امریکایی چه در سیاست و چه در صنعت یا اقتصاد و....مدیریت ساختار شکن و مخرب است و به خاطر همین است که تاکنون بر هرجا دست یازیده،چراکه تخریب از اصلاح بسی آسانتر و کم هزینه تر است و هزینه بر دوش جوامع و کشورها وارد می سازد و اصلاح و تحکیم ساختار در جهان کاری مشقت بار و طاقت فرساست.اما اولین گام در پایبندی به اصول و اصلاح جامعه چیست؟اولین قدم اصلاح افراد جامعه مطابق اصول است و رقابت باید همواره با همفکری توام باشد،عده ای در یک جبهه اصلاح افراد و جذب امکانات را برای آن بخواهند و عده ای دیگر در رقابت سالم اصول این اصلاح را با همفکری استنتاج کنند و به مرحله عمل برسانند،اگر هر یک از دو جبهه به سمت مفاهیم غربی گرایش داشته باشند بستر نفوذ و مدیریت آسیب آور و ساختار شکن را فراهم کرده اند بنابراین همواره نظارت امری است لازم.باید تحقیق شود ارزش یک نفر نیروی انسانی تا چه حد است و سرمایه گذاری بر روی یک دانش پژوه تا چه اندازه راه گشاست تا سرمایه ها در جهت بازی با افکار جوانان و کشاندن به سمت بسترهای مجازی صرف نشود که این یک توطئه انگلیسی-امریکایی است و پس مدتی جوان خود را در حصاری تنگ و گنگ از فرهنگ غربی می بیند و برای افزایش حریم و تازگی طغیان می کند که البته غرب هیچگاه این بعد از ماجرا را آشکار نخواهد کرد که چگونه با فریب ما را به اصطلاح به بعد مجازی می کشاند و خودش در بعد واقعی بهره مند می گردد،این مصاف به قدری آشکار گشته که فقط بستن چشمان بر روی حقیقت می تواند ما را متقاعد کند،یعنی به بعد مجازی برویم و غرب را واقعی بپنداریم،و البته این مدل در داخل هم ترویج می گردد،حق یک نفر را تا مرز بی ارزشی بکشانند بعد که خوب ببینیم می فهمیم این حق آشکار را تصاحب کرده اند و مفهوم بی ارزشی را برای فرد یا افراد گذاشته اند،بنابراین سوال قطعی اینجاست؟وقتی قصد تعرض تا این حد آشکار است وقت اتمام اختلافات بی اساس و تنش زا فرا نرسیده؟آیا نباید با فرهنگ سازی گفتمانی برای همراهی نخبگان در جهت سلطه بر سرکشی ها ایجاد کنیم؟و سوال قطعی این است آیا نیاز به یک انقلاب اساسی در فکر و اندیشه و پاک سازی عناصر تنش زا نداریم؟مفهوم عناصر تنش زا کسانی است که نه ظرفیت درونی نخبگان را دارند و نه توان آنان را بلکه از محل اختلاف افکنی میان نخبگان یا خانواده ها رشد کرده اند،یا کسانی که با متوقف کردن عناصر انقلابی میدان را از آن خود کرده اند،علاوه بر این کسانی که تا شواهدی بر بروز نخبگی در افراد می بینند در جهت منفعت دشمن با آسیب و توطئه فرد را متوقف می کنند و به انحطاط و...متهم می کنند و یا اگر بتوانند به انحطاط می کشانند تا اینکه این موضوع در جامعه رواج یابد و رد ماجرا گم شود،تا اینکه عوامل سر منشاء در آرامش از محل مدیریت اینگونه فجایع از طریق عوامل آسیب زا بدعت در جامعه را ترویج کنند که در اینجا عوامل سرمنشاء عوامل تنش زا و مخرب و سایر عوامل،عوامل آسیب زا هستند،توطئه امریکا در این رابطه به شرح زیر بوده است:از سالیان گذشته تاکنون جامعه را رصد کردند و نتایج این رصد به شکل غیر مستقیم از طریق عوامل داخلی برداشت می شد،در ابتدا این بازخورد ضعیف بود و تجمع ارتباط به سمت عوامل جپ گرا و منافقین بود که در محدودیت شدید قرار داشتند،به مرور به جریان منتقد نفوذ کرد و مفاهیم ضدیت را از طریق عناصر نفوذی ترویج کرد و این روند سبب گشت تا یک جریان روشنفکر به فکر تعامل با غرب باشد و این فشار بر دولت و نظام وارد می شد و نخبگان را تحت تاثیر قرار داد،این سبب شد تا گفتمانی بر اساس تعامل با غرب و از داخل و خارج شکل بگیرد که نیت غرب و امریکا ادامه روند پیش رو یعنی شناسایی ساختار و عوامل داخلی است،عوامل تنش زا که به ترویج مفاهیم غربی بپردازد توسط غرب حمایت می شوند،ماهیت اینگونه عناصر به گونه ای است که جلوی تحول را مطابق میل غرب می گیرد و جامعه را به سمت لائیک شدن پیش می برد حال آنکه نتیجه مدل لائیک به هر شکل فروپاشی از درون است چیزی که هم اکنون در ترکیه مشاهده می گردد.پس جریان غربی امریکایی با هزینه های فراوان عزم خود را جزم کرده تا نسبت به آرمان های امام(ره) و رهنمودهای مقام معظم رهبری مارا بی تفاوت کند و بعد که رگ غیرتمان فروکش کرد به هر حال یک مدل نا هماهنگ با این مرزوبوم را در داخل فرهنگ سازی کند که البته چیزی شبیه لائیک می شود که در ترکیه بارها در حال فروپاشی بوده و هست و اگر نبود برخی کمک ها و هزینه ها تا بحال فرومی ریخت.و اگر نخبه یا صاحب اندیشه مفهوم یا محصولی ارزشمند معرفی کرد برایش هزینه شود و چه بسا در همان ابتدا ارزش کار مشخص شود و تحول و انقلابی کم هزینه و بی خطر ایجاد شود،کما اینکه در حل مسائل اساسی یک شیوه لازم رفع ابهام است.وگرنه چه هزینه ها و آسیب ها که متحمل می شویم.بیایید به جای اینکه به تقلید راه انقلاب صنعتی کهنه شده غرب را در پیش بگیریم مفهوم درست انقلاب در صنعت و جامعه را به همگان معرفی کنیم.اولین قدم دست برداشتن از اختلاف و توجه به گفتمان ارزشمند ولی فقیه جهان حضرت آیت الله خامنه ای است.
حقیقت یابی...
ما را در سایت حقیقت یابی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pajuheshkadee بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 14 دی 1395 ساعت: 10:35